منتظر ظهور

...امام زمانی باش...

حضرت محمد(ص): به حساب خودت برس قبل از آنکه به حسابت رسیدگی شود.(وسایل الشیعه، ج16، ص98)

محاسبه شبانه،یکی از موهبت هایی است که حضرت محمد(ص) و سایر بزرگان دین و اجتماع به آن سفارش کرده اند. یکی از دلایل آن این است که انجام مراقبه شبانه، در واقع یک نوع خودسازی و خودشناسی است. 

و انجام دائم آن، ظرفیت ادراک  و بصیرت درونی را افزایش می دهد و انسان از بسیاری از اشتباهات اجتماعی موصون می ماند. 

محاسبه شبانه برای این است که فرد در حالت مراقبت از خود به بررسی خویشتن بپردازد و تمام نقاط مثبت و منفی خود را ارزیابی کند. محاسبه شبانه مانند نقشه ای است که تمام راه های گوناگون رسیدن به مقصد را به شما نشان می دهد و به دلیل سادگی اش استفاده از آن در امور مختلف بسیار آسان است. یکی از محاسن مراقبه شبانه این است که اگر انسان در طی روز اشتباهی مرتکب شده است، متوجه آن می شود و دیگر آن را تکرار نمی کند. مراقبه روشی برای برقراری ارتباط آگاهانه با خداوند است. 

مراقبه گشودن دریچه ذهن و نگریستن به درون برای شکوفایی خویشتن است. با مراقبه هیاهوی ذهن خاموش می شود وغرور، تعصب، خودخواهی و آشفتگی های ذهن از انسان دور می شود. با کمک مراقبه پرده ها یکی پس از دیگری برداشته می شود تا به اعماق درون برسیم و آن پرتو پاک و سپید درونی را حس کنیم. 

ما درون را بنگریم و حال را                        نی برون را بنگریم و قال را

"مولانا"                                      

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ مرداد ۹۴ ، ۲۳:۵۰
صادق زاده

سلام، سلامی به وسعت دل های منتظر، سلامی به بزرگی غم دلهای منتظران هنگام غروب جمعه.....

چقدر هوا دلگیر است روزهای جمعه....دلم میگیرد آقا از این همه دوری، از این همه انتظار، از این همه.....

نمیدانم به کدامین گناه کرده و ناکرده باید انقدر انتظار بکشیم،سؤالی در ذهنم ایجاد شده؛ آیا این همه منتظر که به جمعه ظهور نرسیده و رفته اند تاوان گناه و ناشکری گذشتگان را پرداخته اند یا......

نمی دانم، آیا وقت آن نرسیده که جوانان مشتاق از حضورتان بهرمند شوند آقا؟؟!!

دلم میگیرد، دلم میگیرد وقتی نوجوان هم هیئتی ام از دوری و هجران شما گله می کند آقا...... او که دیگر پاک است، او چرا باید در این هجران بسوزد؟؟!!!!!!!!

هر بار وقتی ماجرایی از ماجراهای برنامه تلوزیونی "از لاک جیغ تا خدا" را میشونم از خود میپرسم؛ که آیا من آنقدر لیاقت ندارم که امام زمان(عج) باری به خواب من هم بیاید و کمکم کند؟؟؟؟ یا حداقل نشانی در حد فهم من نشانم دهد تا بفهمم حواسشان به من هم هست.......

اگر نه،پس چطور می تونم خود را شیعه بنامم؟؟؟ اگر هم لیاقت دارم، پس چرا پسرفاطمه(س) نظری به من نمی کند؟؟؟؟؟

اما نه، ناشکری نخواهم کرد!!!!! همین که من دانشجو توانسته ام خود را تا حال از گناه در امان نگه دارم همه از نگاه های مهدی فاطمه است که نشان میدهد حواسش به من هم هست :))

یک لحظه دلگرم شدم، انگار که کسی تلنگری به من حین نوشتن زد که ناشکری نکن دختر...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مرداد ۹۴ ، ۱۹:۲۶
صادق زاده

من علامت حرمت حریم با پروایانم،سیاهم اما مقدس تر از بال های سپید فرشتگانم،چرا که خداوند بزرگ پیش فرشتگانش به دارنده من افتخار می کند؛سیاهم اما سپید ،که سپید رویان عالم پوشیده در منند گرچه شیطان و شیطانیان از من متنفرند اما چون عضوی از تن آبرومندان در نزد معبودم.

مردان بزرگ در سایه الهی من رشد کرده اند،من نماد پاکیم،لیاقت مرا همه کس ندارد و بسیاری از کسانی که مدعی داشتن منند قدردان نور پاکی من نیستند و نیز پاکان بسیاری به داشتن من افتخار می کرده و می کنند.

گرچه جسم از من در گرما باشد و چندان در آسایش نباشد اما آرامش؛که روح با من در آرامست از لبخند آن دلارام که بر من است.

آری من چادرم همان چادری که در این روزگار غریب است ،غریب به غربت نام پاکی و خدا ،پوشیده در من در مرکز توجه خدای عالم و فرشتگان او و بندگان پاک اوست.

من یادگار زهرایم،همان یاور روزگار تنهایی علی، که سرور زنان است ؛

آری چادر نشانی از بوی یاس دارد ،نشانی که فرشتگان با بوی آن انسی دیرینه دارند،که چادر خاکی او علَم حقمداری و پاکی است و یادگاری در بر زهرائیان که امروز اندکند اما چون ستارگان در شبی تاریک درخشان؛درخششی چون خون شهید که آفتاب در برابر جلوه او سرافکنده است.


۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ مرداد ۹۴ ، ۱۹:۲۱
صادق زاده
    
  درنگ
     1-چرا انسان به انجام اعمال نیک اشتیاق ندارد و برای دوری از اعمال بد، خودمراقبتی نمی‌کند؟
     2-برای این که انسان ایمان بیاورد که کم‌ترین میزان عمل خوب و بدش محاسبه می‌شود، سوره زلزال چه می‌کند؟
تلنگر: اندکی نیکی، اندکی بدی
ایمانِ به غیب یعنی دیدنِ ندیدنی‌ها که راهی جز پاکی قلب ندارد. مگر می‌شود کسی که همه زندگی خود را به این دنیا محدود کرده و به خیال این که اعمالش نابود می‌شود و حساب و کتابی در کار نیست تمام آلودگی‌ها و زنگارهای دنیایی را برقلبش نشانده، ایمان به غیب بیاورد و مرگ و قیامت را ببیند؟ اتفاقا مساله او همین ندیدنِ واقعیت اعمال است که برای خوب و بدش ارزش قائل نیست و نسبت به کم و زیادش توجهی ندارد. برای همین هم نسبت به کم‌ترین عمل نیکی، اشتیاق نشان نمی‌دهد و نسبت به بدی‌ها از خود مراقبت و محافظت نمی‌کند.
پس او باید زلزله سهمگین و هولناکِ برچیده شدن دنیا را درک کند تا ببیند که زمین چگونه بار سنگینِ مرده‌ها را بیرون می‌ریزد و وقتی انسان- در اوج اضطراب و هراس- می‌پرسد که چه شده، زمین به زبان آید و تک‌تک اتفاقات را خبر دهد! آیا تعجب می‌کنند که زمین بر اعمال انسان‌ها شهادت دهد؟ آری؛ چنین خواهد شد و این بدان دلیل است که خدای تو به زمین وحی می‌کند و آن را به زبان می‌آورد.
پس باید به خود آیند و نسبت به اعمال‌شان حساس باشند. چرا که در آن روز انسان‌ها به سوی میدانِ حساب روانه می‌شوند تا حقیقت اعمال خود را ببینند. همان حقیقتی که در دنیا به خاطر ضعف ایمان از آن غافل بودند! پس کسی که کم‌ترین مقدار نیکی را انجام داده، یا کم‌ترین عملِ شری داشته باشد، آن را خواهد دید؛ ولی چه سود که آن وقت خیلی دیر است... پس باید از همین امروز فکری به حال خود و ایمان و عملش کند...
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
إِذا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزالَها (1) وَ أَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقالَها (2) وَ قالَ الْإِنْسانُ ما لَها (3) یَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبارَها (4) بِأَنَّ رَبَّکَ أَوْحى‏ لَها (5) یَوْمَئِذٍ یَصْدُرُ النَّاسُ أَشْتاتاً لِیُرَوْا أَعْمالَهُمْ (6) فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ (7) وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ (8)
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ مرداد ۹۴ ، ۲۳:۰۶
صادق زاده
      تأمل:
      1-سخت‌ترین کار چیست؟ چرا؟
     2-رسول‌الله وقتی که از سختی کار فارغ می‌شود، چه باید بکند؟ ما چطور؟
با هر سختی آسانی است
1-سخت‌ترین شغلی را که می‌شناسی به خاطر بیاور تا بدانی که از آن سخت‌تر هم هست! بله، بالاتر و سخت‌تر از هر کاری، کاری است تا این که به پیامبری برسد؛ اما دیگر بالاتر از پیامبری چیزی نیست. پیامبری آن قدر سخت و طاقت‌فرساست که بار سنگین آن بر سینه رسول سنگینی می‌کند و کمر او را می‌شکند!
2-اینک رسول‌الله- که بالاترینِ پیامبران و دل‌سوزترین و پرفشارترین آنان است- در مرحله‌ای از رسالت قرار دارد که بارش سبک شده و فشار، اندکی کم شده است. انتظار می‌رود که او در این برهه قدری استراحت کند و فارغ از اصلِ مسؤلیت، اوقات فراغتی برای خود دست و پا کند. هر چه باشد، بار رسالت کمر او را خم کم کرده است... اما خدای مهربان با نزول وحی، نعمت‌های خاص خود را به او یادآوری می‌کند تا قانون مهمی را یادش دهد:
3-«ای رسول ما، درست است که بار سنگین رسالت پشت تو را خم کرده و سینه‌ات را سنگین نموده است، اما مگر ما به تو شرح صدر ندادیم و این بار سنگینِ کمرشکن را از دوش تو برنداشتیم و نام تو را بلند و پرآوازه نکردیم؟ پس بدان که قانون این است: با هر سختی آسانی است!»
4-چه قانون مهمی! اگر چنین باشد، پس دیگر لازم نیست که رسول‌الله به دنبال تفریح و فراغت باشد، بلکه او باید هم‌چنان برای هدایت مردم تلاش کند و خود را به زحمت بیندازد و لحظه‌ای از میل و گرایش به سوی پروردگارش کوتاه نیاید، چرا که با هر سختی آسانی است: پس هرگاه از انجام وظیفه‌ای الهی فارغ شدى، بی‌آنکه از دشواری راه نگران شوی، برای انجام وظیفه الهیِ دیگر تلاش کن و بدین وسیله به سوی پروردگارت رغبت کن.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ‏
أَ لَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ (1) وَ وَضَعْنا عَنْکَ وِزْرَکَ (2) الَّذی أَنْقَضَ ظَهْرَکَ (3) وَ رَفَعْنا لَکَ ذِکْرَکَ (4) فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً (5) إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً (6) فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ (7) وَ إِلى‏ رَبِّکَ فَارْغَبْ (8)
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مرداد ۹۴ ، ۲۳:۰۶
صادق زاده

باز هم تسبیح بسم‌الله را گم کرده‌ام
ماه من کی می‌رسی؟ من راه را گم کرده‌ام

طره از پیشانی ات بردار ای خورشید من

در شب یلدا مسیر ماه را گم کرده ام

در میان مردمان دنبال آدم گشته ام

در میان کوه سوزن کاه را گم کرده ام

زندگی بی عشق شطرنجی ست در خورد شکست

در صف مشتی پیاده شاه را گم کرده ام

خواستم با عقل راه خویش را پیدا کنم

حال میبینم که حتی چاه را گم کرده ام

زندگی آنقدر هم درهم نبود و من فقط

سرنخ این رشته کوتاه را گم کرده ام

"علیرضا بدیع"


http://ups.night-skin.com/up-94-02/image-95334e81225692203c630e9a7612d39df0630426b86e721323ab22aca1316ac0-V.jpg

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ تیر ۹۴ ، ۱۲:۴۷
صادق زاده

http://www.farhangnews.ir/sites/default/files/content/images/story/93-01/27/72576-216766-1397642080.jpg

در زمان ما مشکی معانی دیگری دارد از جمله:

1- مشکی یعنی عظمت: خانه خدا با پرده مشکی با عظمت تر است و همان گونه که بیان شد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و امیرالمؤمنین علیه السلام هم در جنگ ها عمامه مشکی می پوشیدند که بیانگر عظمت و اُبهت بود.
     http://axgig.com/images/83963403957875242994.jpg

در عربی،سیاه با الفاظی مثل اسود، سوداء بیان می شود که به معنی آقایی و برتری و سیادت است. (سید هم به معنای آقا و برتر است)

2- مشکی یعنی دانایی: ردای دانشجویان و وکلا و قاضیان در غرب، مشکی است.

             http://media.snn.ir/medium/archive/21-4-1393/IMAGE635408502133500031.jpg

3- مشکی یعنی قدرت اقتدار: در همه ورزشهای رزمی ،بالاترین کمربند، کمربند مشکی است.


4- مشکی یعنی تقدس: چادر مشکی و حجاب برای راهبه های مسیحی هم زیبا و هم قانونی و هم موجب تقدس است اما بر سر زن مسلمان که می آید موجب افسردگی می شود!!!


5- مشکی یعنی آرامش:(اللَّهُ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ اللَّیْلَ لِتَسْکُنُوا فِیهِ)سوره غافر/آیه61

«خدا همان کسی است که برایتان آرامش شب را درست کرد تا در آن به آرامش برسید» آری،سیاهی شب است که موجب آرامش می شود.

http://www.qomefarda.ir/media/photo/52dcc23940aa6.jpg

6- مشکی یعنی شیک بودن: جالب است لباس های مجلسی بانوان مشکی است. یعنی شیک ترین لباس های رنگ مشکی دارد، و تعجب است که رنگ مشکی در هر جایی استفاده می شود معنای مثبت دارد اما وقتی که رنگ چادر می شود بدترین رنگ می شود!!!!

7- مشکی یعنی نقطه پایان نا امنی و آشفتگی: زنی که چادر می پوشد، حداکثر ایمنی را برای خود ایجاد کرده است و نشان می دهد که اینجا نقطه پایان نگاه های نامحرمان است و در فراسوی جایی برای نگاه های ناپاک نیست.

http://qafqaz.ir/az/wp-content/uploads/hijab-raz.jpg

آری رنگ مشکی در هر جایی که استفاده می شود بسیار زیبا و پر مفهوم است، اما وقتی رنگ چادر،مشکی می شود افسردگی آور و رنگ لباس متکبران می شود!!!! گویی به همین دلیل که چادر مشکی بهترین لباس برای بانوان است شهدای عزیز که با بصیرت ترین افراد روزگار خودشان بودند بر روی رنگ مشکی چادر تأکید داشتند.

شهید عبد الله محمودی

« و تو ای خواهر دینی ام: چادر سیاهی که تو را احاطه کرده است از خون سرخ من کوبنده تر است.»    

                              http://zolahd.persiangig.com/%D8%AD%D8%AC%D8%A7%D8%A8%20%D8%A8%D8%B1%D8%AA%D8%B1%20%D8%A7%D8%B2%20%D8%AE%D9%88%D9%86%20%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF.jpg

سردار شهید رحیم آنجفی

«خواهرم :محجوب باش و با تقوا، که شمایید که دشمن را با چادر سیاهتان و تقوایتان می کٌشید.»

شهید محمد حسن جعفر زاده

«ای خواهرم: قبل از هر چیز استعمار از سیاهی چادر تو می ترسد تا سرخی خون من.»

شهید محمد علی یوسفی

«خواهران عزیزم! حجاب خود را حفظ کنید، چون سیاهی چادر تو، کوبنده تر از سرخی خون ماست.»

امام صادق فرمودند: لباس سیاه مکروه است مگر در کفش و عمامه و کساء.


http://ale-rasoul.ir/wp-content/uploads/2013/10/Photo0666-620x330.jpg




۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۳ تیر ۹۴ ، ۱۷:۲۹
صادق زاده

با چند تا از بروبچ جمع بودیم ،“سلمان “حالش گرفته و برعکسش آقا طنّاز (طنز نویسمان)

حسابی روفرم بود.شوخی شوخی یه هم اندیشی عمیق به پا شد که خلاصشو براتون میارم .

طنّاز گیر داده بود به سلمان که چرا پَکَری و حال نداری؟ طناز بهش گفت ببین آقا


زندگی با مای بی بی شروع میشه و با ایزی لایف تموم میشه ،

پس قدر لحظه هایی  که با شلوارک میگردی رو بایس بدونی ” .


با این حرف طنّاز ، بچه ها خندیدند و سلمان تبسم تلخی کرد .

طنّاز گفت : شیفتۀ گل انداختن لباتم داش ساسی !!!

اکبر از اون ور گفت مشکل همینه دیگه . گل و شیفته و ……

طناز گفت : اک که هییییییییی . ای بابا ، گلشیفته فراهانی باز لباس هاشو ها در آورده ، و

 سنگ صبور ما  سلمان بازم غیرتی شده؟


 

منبع:سایت بسیج دانشجویی دانشگاه تبریزhttp://www.basijtu.ir

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۱ تیر ۹۴ ، ۱۷:۰۰
صادق زاده

http://axgig.com/images/09854937186438153001.jpg

هنوز گریه بر این جویبار کافی نیست

ببار، ابر بهاری، ببار، کافی نیست

چنین که یخ زده تقویم ها اگر هر روز

هزار بار بیاید بهار کافی نیست  

به جرم عشق تو بگذار آتشم بزنند

برای کشتن حلاج دار کافی نیست

گل سپیده به دشت سپید می روید

سپید بختی این روزگار کافی نیست

خودت بخواه که این انتظار سر برسد

دعای این همه چشم انتظار کافی نیست 

"فاضل نظری"


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ تیر ۹۴ ، ۱۲:۳۵
صادق زاده

حاج آقای قرائتی می گوید:

((یک کسی آمد گفت: آقای قرائتی من به راننده گفتم نگه دار نماز بخوانم. نگه نداشت نماز من قضا شد. گناه کردم؟ گفتم: بله. گفت: من که گفتم نگه دار. گفتم: چطور گفتی؟ گفت: رفتم گفتم آقای راننده یک جایی نگه دارید نماز بخوانم. گفت: بنشین صدایت می‌زنم. ما نشستیم صدا نزد.

گفتم: اگر چمدانت می‌افتاد چه می‌کردید؟ می‌گفتی: آقای راننده لطفاً نگه دارید چمدان من افتاد. نگه دار! نگه دار! چه... چمدانم افتاد. (با بیان حرکت) (خنده حضار) گفتم: آن غیرتی که برای چمدانت داری برای نماز نداری. گیر در خودت است. شما برای چمدانت نعره کشیدی، برای نماز نعره نکشیدی...))

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۱ تیر ۹۴ ، ۱۲:۲۷
صادق زاده